موسسه تحقیقات گیاه پزشکی کشورآفت کش ها در علوم گیاه پزشکی2345-58452جلد 2 شماره 220151023مقایسه تاثیر چند کنهکش در کنترل تراکمهای مختلف جمعیت کنه تارتن دولکهای، Tetranychus urticae Koch، در مزارع لوبیای منطقه لردگان738310251810.22092/jppps.2015.102518FAزریر سعیدیهیئت علمیمسعود اربابیهیئت علمیJournal Article20140806این تحقیق به منظور تعیین مناسبترین زمان سمپاشی براساس تراکم جمعیت کنه تارتن دولکهای و تاثیر آفتکشهای مختلف در کنترل آفت انجام شد. بررسی در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی به صورت کرتهای یک بار خرد شده انجام شد. پس از رسیدن میانگین جمعیت به 3، 5 و 7 کنه پشت هر برگ در کرت اصلی، سمپاشی با تیمارهای کرت فرعی شامل کنهکشهای فنازوکوئین (پراید<sup>®</sup> SC 20%) به نسبت 5/0 لیتر در هکتار، فنپیروکسیمیت (ارتوس<sup>®</sup> SC 5%) به نسبت 5/0 لیتر در هکتار، بروموپروپیلات (نئورون<sup>®</sup> EC 25%) به نسبت 2 لیتر در هکتار و آبپاشی صورت گرفت. آماربرداری برای بررسی تغییرات جمعیت آفت، یک روز قبل، 3، 7 و 14 روز پس از سمپاشی انجام گرفت. برای آماربرداری 30 عدد برگ از هر تیمار بهطور تصادفی انتخاب و تعداد کنه های بالغ و نمف در دو سانتیمتر مربع سطح پشتی هر برگ شمارش گردید. درصد تاثیر سموم به کمک فرمول هندرسون- تیلتون محاسبه و پس از نرمال کردن دادهها، مقایسه میانگین به وسیله آزمون چند دامنهای دانکن صورت گرفت. در پایان فصل رویش نیز عملکرد تیمارها مقایسه شد. نتایج نشان داد بین سطوح مختلف تراکم جمعیت آفت اختلاف معنیداری وجود دارد و سمپاشی در سطوح اول و دوم (سه و پنج کنه پشت هر برگ) موثرتر از سطح سوم بود. مقایسه میانگین درصد تلفات کنه تارتن دو لکهای در تیمارهای مختلف آفتکش نشان داد که کنهکش بروموپروپیلات با 8/97 و 8/95 درصد تلفات در روز چهاردهم به ترتیب در نوبتهای اول و دوم سمپاشی، موثرتر از کنهکشهای فنازوکوئین و فنپیروکسیمیت بود. رعایت زمان مناسب سمپاشی بر اساس تراکم آفت موجب افزایش کارایی کنهکشها میگردد.https://jpesticides.areeo.ac.ir/article_102518_9b6d4db626da616478d354af5200eadb.pdfموسسه تحقیقات گیاه پزشکی کشورآفت کش ها در علوم گیاه پزشکی2345-58452جلد 2 شماره 220151023کارایی قارچکش پتاسیم فسفیت (WSL 53%) در کنترل بیماری سفیدک داخلی خیار گلخانهای، Pseudoperonospora cubensis Rostovzev.839110252510.22092/jppps.2015.102525FAسید رضا فانیهیئت علمی0000-0002-9651-2689داریوش شهریاریهیئت علمیمحمد مرادیهیئت علمیسید علیرضا اسمعیل زاده حسینیهیئت علمیابولفضل سرپلههیئت علمیJournal Article20140816سفیدک داخلی یکی از مهمترین بیماریهای اندام هوایی خیار در کشتهای گلخانهای است. این بیماری توسط شبه قارچ <em>Pseudoperonospora cubensis </em> ایجاد و به محصول خسارت وارد میکند. اثر پتاسیم فسفیت (فسفیت<sup>®</sup>WSL 53% ) در کنترل بیماری سفیدک داخلی خیار در مناطقی از یزد و ورامین با سابقه آلودگی به بیماری در شرایط گلخانه با پنج تیمار و چهار تکرار در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی در سال 1391 بررسی شد. تیمارهای آزمایش، قارچکشهای فسفیت به میزان 3، 4 و 5 در هزار، فاموکسادون + سیموکسانیل (اکوییشنپرو<sup>®</sup>WG 52.5%) به میزان 3/0 در هزار و شاهد بدون سمپاشی بودند. سمپاشی تیمارها بعد از مشاهده اولین علایم بیماری در دو نوبت با فاصله زمانی10 و 7 روز به ترتیب در یزد و ورامین انجام و آماربرداری از کرتهای آزمایشی، ده روز بعد از آخرین سمپاشی انجام شد. شدت آلودگی برای هرکرت براساس اندازه لکهها روی سطح برگ و تشکیل و یا عدم تشکیل اسپورانژیوم محاسبه شد. تجزیه آماری دادهها با نرم افزار SAS و مقایسه میانگینها با آزمون چند دامنهای دانکن انجام گرفت. نتایج نشان داد بین فسفیت 5 در هزار و اکوییشنپرو 3/0 در هزار تفاوت معنیداری در سطح 5 درصد وجود دارد ولی بین تیمارهای 3، 4 و 5 در هزار قارچکش فسفیت تفاوت معنیداری مشاهده نشد. کمترین میزان کنترل بیماری نسبت به شاهد بدون سمپاشی به طور میانگین مربوط به تیمار اکوییشن پرو 3/0 در هزار با میانگین 11/64 درصد بود. تیمارهای 3، 4 و 5 در هزار فسفیت نیز به طور میانگین و به ترتیب موجب کنترل بیماری به میزان 57/81، 75/83 و 03/90 درصد گردید.https://jpesticides.areeo.ac.ir/article_102525_1332b5eb2b74516a30eb53c59ae1ae0e.pdfموسسه تحقیقات گیاه پزشکی کشورآفت کش ها در علوم گیاه پزشکی2345-58452جلد 2 شماره 220151023بررسی تاثیر غلظتهای مختلف سیرومازین (WP 75%) در مقایسه با آبامکتین (EC 1.8%) و استامیپراید (SP 20%) در کنترل مگس مینوز جالیز، Liriomyza trifolii (Burgess)، در خیار گلخانهای929910252610.22092/jppps.2015.102526FAمهران جوادزادههیئت علمیولی اله بنی عامریهیئت علمیJournal Article20141227مگس مینوز جالیز <em> </em><em>Liriomyza trifolii</em> (Burgess)از آفات کلیدی و خسارتزا در کشت های گلخانهای خیار در بسیاری از نقاط کشور محسوب میگردد. این تحقیق بمنظور ارزیابی کارایی ترکیبات جدید حشره کش شامل آبامکتین (ورتیمک<sup>®</sup>EC 1.8% ) به میزان 600 میلی لیتر در هکتار، استامیپراید (موسپیلان<sup>®</sup>SP 20% ) به نسبت 750 گرم در هکتار و سیرومازین (تریگارد<sup>®</sup>WP 75% ) در دو میزان 100 و 200 گرم در هکتار در سال اول و در مقادیر 200 ، 300 و 400 گرم در هکتار در سال دوم علیه این آفت در شرایط گلخانهای و بصورت محلولپاشی برگی روی مگس مینوز جالیز انجام گردید. بررسیها در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی در 4 تکرار انجام شد. در سال اول تیمارهای آبامکتین و سیرومازین با دز200 گرم در هکتار به ترتیب با 37/78 و 21/75 درصد کارایی بیشترین تاثیر و سیرومازین با دز 100 گرم در هکتار با 31/51 درصد و استامیپراید با 30/11 درصد کارایی در کاهش جمعیت آفت، کمترین میزان تاثیر را داشتند. در بررسیهای سال دوم در دو نوبت نمونهبرداری انجام شده در فواصل 8 و 12 روز پس از محلولپاشی آبامکتین به ترتیب با 100 و 32/94 درصد، سیرومازین با دز 200 گرم در هکتار با 64/99 و 14/98 درصد، سیرومازین 300 گرم در هکتار با 27/97 و 22/99 درصد و سیرومازین 400 گرم در هکتار با 90/98 و 100 درصد تاثیر، همگی تاثیر قابل قبولی در کنترل آفت داشتند در حالیکه استامیپراید، بترتیب با 96/20 و 81/37 درصد تاثیر قابل توجهی در کاهش جمعیت آفت نداشته است.https://jpesticides.areeo.ac.ir/article_102526_404994c1ffd047b54b9863787c5811df.pdfموسسه تحقیقات گیاه پزشکی کشورآفت کش ها در علوم گیاه پزشکی2345-58452جلد 2 شماره 220151023ارزیابی کارآیی مخلوط بردو (SC 18%) در کنترل بیماری غربالی زردآلو با عاملWilsonomyces carpophilus (Lev.) Adask., J. M. Ogawa & E.E. Butler10010810252710.22092/jppps.2015.102527FAحسین خباز جلفاییهیئت علمیمسعود ذاکرهیئت علمیکاووس کشاورزهیئت علمیشیما عظیمیهیئت علمیJournal Article20150113بیماری غربالی با عامل<em>Wilsonomyces carpophilus</em> یکی از بیماریهای مهم زردآلو در دنیا است که برای کنترل شیمیایی آن معمولاً از قارچکشهای مسی استفاده میشود. در بررسی حاضر، کارایی قارچکش جدید مسی (میشو بردوکس<sup>®</sup> SC 18%) در مقایسه با قارچکشهای رایج شامل مخلوط بردو (بردوفیکس<sup>®</sup>SC 18%)، اکسیکلرورمس (میشوکاپ<sup>®</sup> WP 35%) و کاپتان (WP 50%) برای کنترل بیماری غربالی زردآلو مورد آزمایش قرار گرفت. آزمایش در استانهای البرز (ساوجبلاغ)، سمنان (شاهرود) و کهگیلویه و بویر احمد (یاسوج) در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با 8 تیمار و هر تیمار شامل 4 تکرار اجرا شد. تیمارها شامل میشوبردوکس با دزهای 5، 10 و 15، در هزار، بردوفیکس با دز 15 در هزار، میشوکاپ با دز 3 در هزار و کاپتان با دز 3 در هزار و شاهدها (بدون هر گونه عملیات و با آبپاشی) بودند. سمپاشی در دو نوبت (نوبت اول، آخر پاییز پس از ریزش برگها و نوبت دوم، آخر زمستان در زمان تورم جوانهها) انجام شد. درصد وقوع بیماری و درصد شدت بیماری در هر سه استان محاسبه و تجزیه واریانس انجام گرفت. مقایسه میانگینهای درصد وقوع بیماری و درصد شدت بیماری با آزمون چند دامنهای دانکن در سطح احتمال یک درصد انجام شد. نتایج نشان داد که تیمارهای قارچکشها با هر دو تیمار شاهد در سطح احتمال یک درصد اختلاف معنیداری داشتند. در بین تیمارهای قارچکش، کارایی قارچکش میشوبردوکس با دزهای 15 در هزار و 10 در هزار در مقایسه با شاهدها بیش از سایر قارچکشها بود، به طوری که درصد شدت بیماری به ترتیب در استانهای البرز 27/4 و 35/4، سمنان 00/7 و 25/9 و در کهگیلویه و بویراحمد 67/3 و 70/4 بود. درصد وقوع بیماری در درختان سمپاشی شده با قارچکش میشو بردوکس با دزهای 15 در هزار و 10 در هزار به ترتیب در استانهای البرز 00/15 و 75/15، سمنان 25/8، 25/10 و در کهگیلویه و بویراحمد 00/13 و 00/17 بود.https://jpesticides.areeo.ac.ir/article_102527_8ba50ca16ea00dec5359d612c63d6bf5.pdfموسسه تحقیقات گیاه پزشکی کشورآفت کش ها در علوم گیاه پزشکی2345-58452جلد 2 شماره 220151023مقایسه کارایی چند علفکش در مزرعه گل مریم، Polianthes tuberosa L.10912210252810.22092/jppps.2015.102528FAداریوش قنبری بیرگانیهیئت علمیمحمدرضا کرمی نژادهیئت علمیفریدون عجم گردهیئت علمیاسکندر زندهیئت علمیJournal Article20150215این آزمایش به منظور بررسی اثر چند علفکش بر کنترل علفهای هرز در مزرعه گل مریم در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با 14 تیمار در سه تکرار طی سالهای 1385 و 1386در دزفول اجرا شد. تیمارهای آزمایش عبارت بودند از علفکشهای تریفلورالین (EC 48%) 10 روز قبل از کاشت و بلافاصله قبل از کاشت، ایپیتیسی (EC 82%) به صورت پیش کاشت، آکسیفلورفن (EC 24%) به صورت پیشرویشی، آیوکسینیل (EC 22.5%) به صورت پسرویشی، اکسادیازون (SL 12%) به صورت پیشرویشی، آلاکلر (EC 48%) به صورت پیشرویشی، دیورون (WP 80%) به صورت پیشرویشی، آترازین (WP 80%) به صورت پیشرویشی، آترازین به صورت پیشرویشی + یک بار وجین دستی، تو، فور- دی (SL 72%) به صورت پسرویشی + هالوکسی فوپ آر متیل (EC 10.8%) یک هفته بعد از مصرف تو، فور - دی، پاراکوات (SL 20%) در اوایل رویش گل مریم، و شاهدهای بدون وجین و با وجین. نتایج بررسی نشان داد در هر دو سال آزمایش، در مقایسه با شاهد با علف هرز، دیورون و آترازین بهترتیب با میانگین100 و 97 درصد در کاهش مجموع تعداد علفهای هرز و تو، فور- دی + هالوکسیفوپآر متیل نیز با کاهش وزن خشک کل علفهای هرز به میزان 95 درصد موثرترین تیمارها بودند. پس از تیمار شاهد با وجین، آترازین + یک بار وجین دستی با میانگین 87/5 تن در هکتار بیشترین تاثیر را در افزایش عملکرد شاخه گل مریم داشت. در سالهای 1385 و 1386، به ترتیب تیمارهای کاربرد آیوکسینیل و آترازین + یک بار وجین دستی بیشترین وزن پیازچه را داشتند. در مجموع کاربرد هر یک از علفکشهای آترازین 8/0 کیلوگرم ماده موثر در هکتار + یک بار وجین دستی علفهای هرز، آکسیفلورفن 48/0 کیلوگرم ماده موثر در هکتار، آیوکسینیل 68/0 کیلوگرم ماده موثر در هکتار،آترازین 2/1 کیلوگرم ماده موثر در هکتار، و یا وجین دستی علفهای هرز در طول فصل رویشی گل مریم توصیه میشود.https://jpesticides.areeo.ac.ir/article_102528_9b1630a40f05919dfbfe43de5db6b3d2.pdfموسسه تحقیقات گیاه پزشکی کشورآفت کش ها در علوم گیاه پزشکی2345-58452جلد 2 شماره 220151023مقایسه کارایی حشرهکش اسپیروتترامات (SC 100) با چند حشرهکش رایج در کنترل تریپس پیاز، Thrips tabaci Lindeman12313210252910.22092/jppps.2015.102529FAمحمد جواد اردههیئت علمیمحمد رضا باقریهیئت علمیمظاهر یوسفیهیئت علمیعلی حسینی قرالریهیئت علمیعزیز شیخی گرگجانهیئت علمیJournal Article20150309تریپس پیاز آفت کلیدی پیاز بوده و در مناطق مختلف کشور، سمپاشیهای متعددی برای کنترل آن صورت میگیرد. به همین دلیل، جایگزین کردن حشرهکشهای کمخطر با کارایی بالاتر برای کنترل این آفت ضروری است. در این تحقیق کارآیی حشرهکشها برای کنترل تریپس در دو استان اصفهان و مرکزی در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با 6 تیمار و 4 تکرار (شامل حشرهکشهای رایج سایپرمترین (EC 40%) (5/0 در هزار)، دیکلرووس (EC 50%) (2 در هزار)، مالاتیون (EC 57%) (5/1 در هزار) و حشرهکش جدید اسپیروتترامات (مونتو<sup>®</sup> SC 100) (با دو غلظت 72/0 و 60/0 در هزار) به همراه شاهد مقایسه شد. تراکم تریپس روی 10 بوته از هر کرت یک روز قبل و 3، 7 و 14 روز پس از سمپاشی ثبت شده و درصد کارایی تیمارها به روش هندرسون- تیلتون محاسبه و پس از تجزیه واریانس، گروهبندی میانگین تیمارها به روش آزمون چند دامنهای دانکن انجام شد. شاخصهای خسارت نیز با آزمون کرآسکال- والیس مورد مقایسه قرار گرفتند. تیمارها در استان اصفهان با هم اختلاف معنیدار داشتند و حشرهکش مونتو (72/0 در هزار) بیشترین کارآیی (به ترتیب 95، 95 و 83 درصد) را در هر سه نوبت نمونهبرداری داشت و غلظت 60/0 در هزار آن به ترتیب 88، 88 و 79 درصد در مرتبه بعد قرار گرفت. کارآیی دیکلرووس در روز سوم پس از سمپاشی، نزدیک به آنها (88 درصد) بود. شاخص خسارت در روز هفتم برای مونتو در هر دو غلظت به طور معنیداری کمتر بود. در استان مرکزی نیز میزان کارایی هر دو غلظت مونتو بیشتر از سایر تیمارها برآورد گردید، اما اختلاف معنیدار بین تیمارها مشاهده نشد. در مجموع حشرهکش جدید اسپیروتترامات (مونتو<sup>®</sup> SC 100) با غلظت 60/0 در هزار، کنترل قابل قبول روی جمعیت تریپس پیاز در شرایط مزرعهای نشان داد.https://jpesticides.areeo.ac.ir/article_102529_fe89e6515d9842bd2925060a0b39e588.pdfموسسه تحقیقات گیاه پزشکی کشورآفت کش ها در علوم گیاه پزشکی2345-58452جلد 2 شماره 220151023بررسی تاثیر دی-اکتیل سدیم سولفوسوکسینات در کارایی کنهکش هگزی تیازوکس (EC 10%) جهت کنترل کنه تارتن دولکهای، Tetranychus urticae Koch، روی خیار13314210253010.22092/jppps.2015.102530FAپوریا آبرونهیئت علمیضرغام بی غمهیئت علمیاحمد حیدریهیئت علمیحسین کیشانی فراهانیهیئت علمیJournal Article20150307عوامل مختلفی در افزایش کارایی آفتکشها تاثیر دارند که از مهمترین آنها میتوان به مواد افزودنی (ادجوانتها) اشاره کرد. کنه تارتن دولکهای، <em>Tetranychus</em> <em>urticae</em>، از مهمترین آفات محصولات گلخانهای بخصوص خیار میباشد که سالانه هزینههای زیادی صرف مبارزه و کنترل خسارت آن میشود. به منظور بررسی اثرات دی اکتیل سدیم سولفوسوکسینات به عنوان یک ماده افزودنی (پخشکننده و خیسکننده) در کارایی کنهش هگزی تیازوکس (نیسورون<sup>®</sup> EC 10%) روی کنه تارتن دولکهای، آزمایشی در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی در دو منطقه چاه اکرمی و اشکذر یزد انجام شد. تیمارها شامل کنهکش هگزی تیازوکس در دز توصیه شده (100 میلیلیتر در 100 لیتر آب) به عنوان شاهد، کنهکش هگزی تیازوکس (با 5 درصد کاهش دز)+ دی-اکتیل سدیم سولفوسوکسینات، کنهکش هگزی تیازوکس (با 10 درصد کاهش دز) + دی-اکتیل سدیم سولفوسوکسینات، کنهکش هگزی تیازوکس (با 15 درصد کاهش دز)+ دی-اکتیل سدیم سولفوسوکسینات و کنهکش هگزی تیازوکس (با 20 درصد کاهش دز)+ دی-اکتیل سدیم سولفوسوکسینات بود. دی-اکتیل سدیم سولفوسوکسینات در دز توصیه شده 75 میلیلیتر در 100 لیتر آب بکار برده شد. نمونهبرداری از کنههای زنده در فواصل یک روز قبل از سمپاشی، و به ترتیب با فواصل زمانی 1، 2، 3، 7، 10، 15 و 21 روز بعد از سمپاشی انجام شد. نتایج بدست آمده نشان داد تیمار کنهکش به تنهایی در فواصل زمانی ابتدایی نمونهبرداری کارایی خوبی دارد (اشکذر 57/0 ± 97 ، چاه اکرمی 8/0± 93/95) ولی با گذشت زمان از کارایی آن کاسته شده است. افزودن دی-اکتیل سدیم سولفوسوکسینات به کنهکش نقش بسزایی در افزایش کارایی (25 درصد نسبت به کنهکش با دز توصیه شده در 15 روز بعد از سمپاشی)، کاهش دز مصرفی (15 درصد دز توصیه شده) و همچنین دوام اثر بخشی کنهکش در طول مدت زمان آزمایش داشت.https://jpesticides.areeo.ac.ir/article_102530_036473cb17a0976acd719d5b1c732f56.pdf